آرتین خان خان ایران

آرتین خان در تاریخ ۸۹/۴/۸ در صبح قشنگ یک روز تابستانی پا به دنیا و دنیای قلب ما گذاشت

آرتین خان خان ایران

آرتین خان در تاریخ ۸۹/۴/۸ در صبح قشنگ یک روز تابستانی پا به دنیا و دنیای قلب ما گذاشت

۱۱ ماه و ۲ هفتگی

تکامل آرتین خان در ۱۱ ماه و ۲ هفتگی


(عکس دیشب آرتین خان که ساعت ۱۲ و نیم شب از خواب بیدار شده و منتظر بابا بهمنه که از سر کار بیاد)

آرتین خان عشق فرمون رو داره و تا توی ماشین میشینیم میخواد بره بچسبه به فرمون!!!

عاشق یخچاله به طوری که داروهای بد مزه رو فقط جلوی یخچال باید بهش داد!!

عشق حموم رو داره و این روزها توی وان ش میخواد بایسته.  از طرفی اسباب بازی هاش افاقه نمیکنه و مجبوریم انواع واقسام شامبوها رو از توی وان ایشون بیدا کنیم!!

اگه حین چهاردست و با رفتن بخواد اسباب بازیش رو هم با خودش حمل کنه قبلنا توی یکی از دستاش میگرفت و همون طوری حرکت میکرد اما تازگی ها یاد گرفته میگیره به دندون!!!!

وقتی دستاشو میگیریم که تاتی تاتی کنه یه کمی جلو حرکت میکنه و بعد که هول میشه و هیجانی به بهلو قدم برمیداره تند تند ...!!!

یاد گرفته باهام دالی بازی میکنه و فقط بلد نیست بگه دالی و من به جاش میگم!!

اگه چیزی رو نخواد سریع میگیره و برت میکنه!

اگه چیزی رو نخواد بخوره خیلی راحت انگشتش رو میکنه تو دهنش رو خوراکی مبارک رو اخراج میکنه!!!

تا یک ماه گذشته وقتی دستشو میگرفت و می ایستاد و تکیه میداد به وسایل باید مواظبش می بودم که نیافته اما الان دیگه میشه به تکیه کردنش به مبل و صندلی و در و دیوار اعتماد کرد

۲ هفته هست که یاد گرفته میره لب تخت و یکی از باهاش رو انقدر بالا میبره که برسه به تشک تخت و انقدر نق نق میکنه تا ببریمش بالا (خدا به دادمون برسه وقتی بتونه بره بالا که دیگه خیلی خطرناک میشه)

وقتی یه توبی میبینه هی تند تند میگه توه توه ....

 اصلا غذا نمیخوره مگر صبحانه ها با ترفند بنیر و شام و نهار با ترفند ماست بشه غذایی به خوردشون داد.

ماشالا چشاش انقدر تیزبینه که هر وسیله ای رو زیر مبل و کابینت سریع السیر بیدا میکنه و سریع سینه خیز میشه و انقدر زور میزنه تا بالاخره به چیزی که زیر کابینت یا مبل هست برسه

آخ آخ امان از دست موبایل که هر وقت ببینم هیجانی شده میدونم که یه موبایلی رو یه جایی بیدا کرده!!

کمی تا قسمتی کلمه نه رو میفهمه و وقتی ۲-۳ بار بهش بگم نه مکث میکنه و بی خیال کاری که میخواسته بکنه میشه

هر کی از در خونه بخواد بره بیرون جیغ میکشه و گریه میکنه و قاطی میکنه و به جای بابا میگه ماباماباباماما !!! بعدش هم که شخص مورد نظر دور میشه همچنان با نق و نوق دست تکون میده.

وقتی موهاشو سشوار میکشم با تعجب نگاه میکنه و در میره!

وقتی از این جوجو بازی ها باهاش میکنم د بدو که در رو چنان فرار میکنه و میخنده که خدا میدونه

تا صدای آهنگی رو بشنوه شروع به دست زدن و نانای کردن میکنه. روزی که شمال بودیم برای رحلت خمینی دسته راه افتاده بود و با وجود اینکه ما تو ماشین بودیم اما آقا آرتین شروع کرده بود دست زدن و نانای کردن!!!

علاقه خاصی به باز و بسته کردن در بیدا کرده طوری که وقتی یه چیزی جلوی در میذارم که این کارو نکنه چنان جیغی میکشه و اخمی بهم میکنه که مجبور میشم کوتاه بیام!

علاقه آرتین خان به چایی بیشتر از بیش شده طوری که هر چقدر بدی میخوره!!

آرتین خان عاشق بازی کردن توی تشکه که قبل از خواب باید یک ساعتی رو اختصاص بدم به این کار!!

شب ها زودتر از ساعت ۱ نیمه شب نمیخوابه!! من و بهمن چشمامون خمار خوابه اونوقت آرتین خان همچنان مشغول بازی با کفگیر ملاقه هاست!! وقتی هم چراغارو خاموش میکنیم یه راست میره میشینه وسط هال!!!

کافیه یه کاغذ بیدا کنه دیگه نیازی به توضیح نیست این انیمیشن گویای همه چیزه!

چند روزیه علاقه خاصی به مسواک بیدا کرده و تا برسه به دستش دیگه ول کن نیست (آخه خطرناکه میترسم دسته مسواک یه دفعه بره تو حلقش!!)

از اونجایی که مامان سما یک بار موهای آرتین خان رو کوتاه کرد بابا بهمن ازش قول گرفته که دیگه شیطونی نکنه و بذاره موهای آرتین خان بلند بلند بشه

علاقه عجیب به ماشین لباسشویی طوری که وقتی از خواب بلند میشه اول از همه میاد میشینه جلوی ماشین و با وجود اینکه درش بستس میره دماغش رو میچسبونه به شیشه و لباس ها رو نگاه میکنه!!!

۲ هفته دیگه تولد آرتین جیگره

آخ که مامان سما میمیره برات. خیلی خیلی دوستت دارم آرتین عزیزم



راستی خدا جون


اینم شعر جدید ناناجون به مناسبت تشویق آرتین خان به خوردن غذا:


باز قاقالی لی داریم

داریم غذا میاریم

فرنی و سوب حریره

آرتین ما قویه

غذا بخور بزرگ شی

بیروز هر نبرد شی

لب کوچولوتو باز کنگ

غذاهارو هامه کن

نظرات 17 + ارسال نظر

سلام سما جون
خیلی خیلی باحال بودن
چه حوصله ای داری برای تمام موارد عکس گذاشتی

مهلا 1390/03/22 ساعت 11:45 ب.ظ http://craven66.blogfa.com

الهی من قربون این گل پسر بازیگوش برم

ساناز 1390/03/23 ساعت 12:06 ق.ظ http://niniche.persianblog.ir/

سلام..کارای ارتین خیلی شبیه بهراد ..از طرف من ببوسش...در مورد وزنش باید تو یک سالگی سه برابر وزن تولدش باشه و چون بهراد 3900 بود باید الان 12 کیلو باشه..بهراد هم خیلی بدغذا شده اشکمو در میاره تا یه لقمه بخوره..منم مجبورم اب مرغ یا گوشت بهش بدم فقط

مریم 1390/03/23 ساعت 10:35 ق.ظ http://siavash-saghafi@blogfa.com

سلام سما جان . بارک الله به آرتین خان با این همه پیشرفتش . عزیزم سیاوش الان ۹۴۰۰ و قد ۷۸.۵ هست . همه چی میخوره تقریبا . خوب هم میخوره . یعنی خوردن را تقریبا دوست داره . ولی وزنش اون قدر که باید بره بالا نرفت . باید تا یک سالگی ۱۰.۵ بود که نشد . دکترش میگه چون قدش خیلی خوبه و شیر مادر خوار هم هست . خیلی جای نگرانی نیست . چون تحرکش خیلی زیاده . راه نمیره . ۴ دست و ژا هم نمیکنه . یعنی تازه از دیروز یک کم ۴ دست و پا میره ولی مثلا ۳۰ دفعه ذور خودش میچرخه . یا ۳۰ دفعه ۳ متر جا را غلت میزنه . فقز امیدوارم هایپر اکتیو نشه

آخ جینگیلی منتظر تولدتیم.

خاله نانا 1390/03/23 ساعت 12:05 ب.ظ

بخووورمش این آرتینوووووووووووووو
وووووووووووی

سلام
ممنونم که به ما سر میزنی
کی باشه مانی منم بزرگ شه از علایقش بگم
پیشاپیش تولد آرتین جونم تبریک میگم

سما جون اینا رو که نوشتی یاد خاطرات سپهر افتادم اونم تقریبا همین کارا رو میکرد .خیلی جالب بود

راستی کجای اشرفی هستید

قربون این پسمل خوردنی بشم
سما جان آرین هم سه برابر وزن تولدش نیست...طبیعیه تو این دوران چون چیزای جالبتری از خوردن دور و برشون ژیدا میشه به خوردن زیاد علاقه نشون نمیدن
نگران نباش

[ بدون نام ] 1390/03/24 ساعت 11:28 ق.ظ

چیزی به تولدت نمونده گل پسر

سلام خدا خیرت بده چیکار کردی بالاخره من تونستم عکسهای ارتین رو ببینم وااااای هیچ وقت موفق نمی شدم حجمشون رو کم کردی
ناز شده ماشالهههههههههههههههههه عزیزم
اون روزی خوندم مریضه خواستم تلفن بزنم ولی گرفتاری مگه حافظه گذاشته واسم
آرتین جونم رو ببوس فردا دوباره سر می زنم

سلام آفرین دوست خوبم که با حوصله اینارو برای آرتین جون نوشته بوووووووووووووووس
عکس خیلی نانازززززززززززززه

مریم 1390/03/25 ساعت 01:05 ب.ظ http://siavash-saghafi@blogfa.com

بارک الله به خاله مهربون و خوش ذوقش

[ بدون نام ] 1390/03/29 ساعت 10:25 ق.ظ

سمااا
آرتین کپی بچگیای خودته

درسته که من اون موقع نبودم

اما دیدمت دست مردم :D


(نخوردیم نون گندم دیدیم دست مردم)

سلام مامان گل و خان پسر ناناز.
چقدر جالب بود که کارهای آرتین خان رو نوشته بودید. منم ایده گرفتم. و میخوام مثل شما کارهای تارا رو لیست کنم و بنویسم. با اجازه تقلب میکنم.(ایده میگیرم). آفرین خیلی مامان با ذوق و حوصله ای هستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد