اول: خوردن انگشت شصت
دوم: منو خوب میشناسه و تا دلتون بخواد برام میخنده و با لبخندش منو دیوونه میکنه
سوم: دراومدن موهای ریخته شده
چهارم:چرخیدن هنگام خواب و یا بازی به طرف عقربه های ساعت و بالعکس
و یک خبر خوب دیگه.............
بنده .... مامان آرتین خان .... بعد از ...... یک سال ....... سیر .... صعودی .... افزایش سایز .... در چنین روزی ..... توانستم ..... به وزن ...... قبل از .... بارداری .... برگشته .... و ..... مانتوهای ..... سایز .... ۳۸ ..... رو..... به تن .... کنم.............. هوووووووووووووووووورا
تقویم تاریخ:
پارسال در چنین روزی
آرتین خان سه هفتگیش رو پشت سر گذاشت و قد کنجد بود!!
سلام سماجونم، از قالب جدبد وبلاگت خیلی خوشم اومد. کار خوبی کردی تنوع دادی به وبلاگ پسرت.
در ضمن ممنون از راهنماییت حتما عکسی که گفت رو میگریم به امیدخدا. فقط واسم این روزا زیاد دعا کن. دارم از استرس میمیرم. سعی میکنم تا شب آخر هم به وبلاگم سری بزنم. ممنون که همیشه بهم لطف داری گلم
آرتین به سما نگو ولی برات یه دندونی خوب گرفتم که دیگه انگشتت رو نخووووری
الهی فدات بشم
دستت درد نکنه نانا جونم
سلام سما جون....من دوست تازه هستم!!!
زیاد به هم ریخته نیست هیکلم ها...قدم 166 هستش و وزنم 62.....دلم میخواد ثل قبل بشم...توچی کار کردی؟؟؟بگو جون من
چقدر وبلاگ پسرت بانمکه....پسرت از پسر من 16 روز بزرگتره....
من هم مثل تو سزارینی بودم..........میخوام بببینم چی کار کردی سایزت برگشته به قبل از بارداری؟؟؟خواهش میکن بگو...............من قبلا سایزم 36 بود اما الان 40 میپوشم
سلام
اینجا چه باحاله ...خیلی خوشم اومد اگه یه روز مامان بشم ...حتماا برای بچم از این کارا می کنم .مامان مهربون دسست درد نکه ...امدیوارم هم خودت هم پسر نازت همیشه شاد شاد شاد باشید
یه بوس به آرتین
دروود سمای عزیزخداوند تو مادر مهربان رو واسه آرتین حفظ کنه.آمین که در کنار هم زندگیه شادی داشته باشید.آفرین به تو مادر خوش ذوق.