سال 1390 مبارک باد
نقش قشنگ لبخند بشینه رو لباتون
نوروزتون مبارک شاد باشه لحظههاتون
اینم عکس خانواده سه نفری در لحظات پایانی سال 1389

یک هفته اول سال 90 رو اختصاص دادیم به مسافرت و بازدید از شهرهایی چون لاهیجان و ماسوله.

از اونجایی که اولینباری بود که آرتین عزیزمون در جمع خانواده پدری حضور پیدا میکرد عزیزجون براش یه جشن گرفته بود که با جمعی از بستگان برگزار شد و آرتین خان ما 600 تومان به جیب زد.

هشتم فروردین 1390 آرتین خان نه ماهگیش رو تموم کرد
نه ماه داخل شکم مادر و نه ماه در دنیای بیرون
دقیقا روز هشتم فروردین دلبند ما از سینه خیز رفتن به چهار دست و پا رفتن ارتقا یافت
بعد از دو روز هم در کمال تعجب دیدم صندلی رو گرفته و بلند شده واستاده!!!
دیگه روروئک رو دوست نداره و به قدری جیق میکشه که نذاریمش اون تو (حیف شد روروئک جون زود بازنشسته شدی!)
از هر در و دیواری میخواد بالا بره و عین فرفره تو خونه چهاردست و پا میره.
کافیه بهمن در خونه رو باز کنه هنوز نرفته بیرون انقدر داد میزنه و اخم میکنه که پشیمونش کنه.
هر جایی هم که بریم و براش جالب باشه یا به نوعی دوست داشته باشه داد میزنه و با قلدری میگه یااااااااااااااااااع
2 روزی میشه که ماما میگه و خیلی نق نق میکنه فکر کنم به خاطر درآوردن بقیه دندوناش باشه که هم اشتهاش کم شده و هم بی حوصله شده
و .... در پایان ... خدایا بابت تمامی نعمت هایی که بهمون دادی ممنونتیم
بابت بزرگ ترین نعمتت آرتین خان و مهم ترین اون سلامتی لحظه به لحظه شاکرتیم و چاکرتیم