آرتین خان خان ایران

آرتین خان در تاریخ ۸۹/۴/۸ در صبح قشنگ یک روز تابستانی پا به دنیا و دنیای قلب ما گذاشت

آرتین خان خان ایران

آرتین خان در تاریخ ۸۹/۴/۸ در صبح قشنگ یک روز تابستانی پا به دنیا و دنیای قلب ما گذاشت

۹ ماه و ۳ هفتگی

اول از همه جا داره از تمام دوستای عزیزم که به نی نی وبلاگ آرتین خان سر میزدن و نظراتشون ثبت نمیشده عذر خواهی کنم

دوم .... به زودی و با کمک نانا و دوست جونش (وای مکس) دار میشم و میام و اینترنت رو میترکونم



 

آرتین خان و تکلم دست و پا شکسته


حتما همه دوستان این تبلیغ ویتامین سی (روزی 1000 بار شبکه من و تو میذاره) رو دیدن که گلاب به روی مبارک آخه به این میگن تبلیغ یا ضدتبلیغ!؟! حالا جالبه عکس العمل آرتین خان رو ببینیم که ایشون ذل میزنن به تلویزیون و کله ای کج میکنن و با ابروهایی گره کرده 2-3 بار پلک میزنن!! آخ که به خاطر پسرم دلم نمیاد شبکه رو عوض کنم 

یه سری مکعب های رنگی داره که میچینمشون رو هم و میاد و به هم میریزه و میگه آآآه

وای که چه شیرینه وقتی میدوم دنبال آرتین و میگم آخ بگیرینش و اونم هول میشه و نفس نفس میزنه و تند تند چهار دست و پا میره و هر 3-4 قدمی برمیگرده و زیر چشمی منو میبینه و لبخند زیرکانه ای میزنه که آیا بازم همون کارو تکرار میکنم تا تند تند فرار کنه و بلند بلند بخنده

کاملاً بهم ثابت کرده اگه بگم آرتین و برم سمتش برگرده منو نگاه کنه یعنی کار خلافی نمیکرده اما اگه ببینم تند تند داره چهاردست و پا میره میفهمم داره میره سراغ یه چیز خطرناک مثلاً سرویس بهداشتی که بدجوری وابستش شده. آخ که به خاطر این جقله بچه یه دیوار امنیتی ای خونه بنده رو فرا گرفته که به خودم میگم سما کو اون همه سلیقه و دکوراسیون!! ... خلاصه با قالیچه و روفرشی همه جارو مستتر کردم.  

وقتی میره سمت سرویس بهداشتی و وقتی میخواد برگرده چون یه پله کوچولو داره و مامان روش فرش انداخته با احتیاط میاد پایین و میگه تاتا

ولی ولی عجیب آرتین مامان عیاق شده با این جاروبرقی تا میارمش وسط اتاق سه سوته میاد و دستش رو میندازه گردن جاروبرقی و لم میده!!

وای از اون لحظه ای که در اتاق نیمه باز باشه. انقدر جیغ میزنه و هر طور شده از روی هر چی شده رد میشه تا بره یا در رو ببنده٬ یا باز کنه. انقدر عصبانی میشه که خدا میدونه!!

مثل این جوجه ها که دنبال مامانشون راه میافتن مدام توی خونه دنبال منه و هی از شلوارم آویزون میشه

اولین خسارت/ سومین دندون


آرتین خان ما اولین خرابکاری سال 90 رو با ضرری بالغ بر 130 تومان روی دست ما گذاشت
بلللله. ایشون ال سی دی لپ تاپ بنده رو با خونسردی هر چه تمام تر دور از چشم ما شکونده بود.
و ... از اونجایی که لپ تاپ بنده جزو پیشکوستان عرصه تکنولوجی به حساب می اومد 2 هفته ای طول کشید تا قطعه اش پیدا بشه و دل ما رو از تنگی نجات بده

وای که اگه این کامپیوتر و مهم تر از اون اینترنت از زندگی حذف بشه آدم دق میکنه!!!
(جا داره اینجا از دوست جون ناناجون که کلی تو دردسر افتادن تشکر کنیم)
اول از همه:
 آرتین عسل سومین دندونش رو که میشه دندون بالایی درآورد (مبارک باشه گل پسرم) هورا هورا


دوم از همه واااای از دست این هوا که حال و هوای پارسال رو که آرتین مامان تو شکمم بود رو تداعی میکنه و یه جور دلشوره و استرس بهم وارد میشه


سوم کارهای جدید آرتین خان
در 9 ماه و 10 روزگی


این روزها سوپ و فرنیش رو سفت تر درست میکنه و سیب رنده میکنم میدم و پوره سیب زمینی رو که اصلا نمیخورد با کلی تلاش به خوردش میدم و سرلاک گندم و خرما هم براش گرفتم که کم و بیش میخوره. از اونجایی که دکترش ایران نیست همچنان قطره ویتان بهش میدم امیدوارم میزان آهنش کم نباشه.

هر جا بنده میرم به پاچه های شلوار بنده آویزون میشه میگه ما..ما..

یه شب مامان نسرین دست دستی رو به آرتین یاد داد و از اون شب آرتین راه به راه دستای کوچولوش رو به هم میزنه. حتی چند روز پیش صبح ساعت 7 از خواب پریده و تلوتلوخوران نشسته و چشاشو بسته و دست دستی میکنه

عشقش به حمام کردن بیشتر شده و تا صدای آب رو میشنوه انقدر جیغ میزنه و بی قراری میکنه که مجبور میشیم به یه آب تنی تن بدیم

عاشق گشت و گذار شده و دیروز غروب انقدر نق زد تا بنده رو مجبور کرد شال و کلاه کنیم و با کالسه بریم خونه نسرین جون. جالبه که آرتین خان لم داده بود تو کالسه و عین این پیرمردها آسمونو نگاه میکرد و زیر لب آوازی بود که زمزمه میشد!

همه جارو میگیره و بلند میشه می ایسته و با کلی احتیاط سعی میکنه دوباره به جای اولش برگرده و بشینه. (احتیاطش منو کشته)

فقط و فقط زمانی که میشونمش تو صندلی غذاخوری و میذارمش جلوی تی وی وقت میکنم به کارهام برسم وگرنه همش باید دراختیارش باشم و باهاش بازی کنم

ماشالا باهوش تر و کنجکاوتر شده و همه چی رو از جلوی دستش جمع کردم. ولی کنار گذاشتن بعضی وسایل به خاطر ضروری بودنشون امکان پذیر نیست.

اولین تاپیک 1390/ پایان ۹ ماهگی

سال 1390 مبارک باد
نقش قشنگ لبخند بشینه رو لباتون
نوروزتون مبارک شاد باشه لحظه‌هاتون


اینم عکس خانواده سه نفری در لحظات پایانی سال 1389



یک هفته اول سال 90 رو اختصاص دادیم به مسافرت و بازدید از شهرهایی چون لاهیجان و ماسوله.



از اونجایی که اولین‌باری بود که آرتین عزیزمون در جمع خانواده پدری حضور پیدا میکرد عزیزجون براش یه جشن گرفته بود که با جمعی از بستگان برگزار شد و آرتین خان ما 600 تومان به جیب زد.




هشتم فروردین 1390 آرتین خان نه ماهگیش رو تموم کرد

نه ماه داخل شکم مادر و نه ماه در دنیای بیرون


دقیقا روز هشتم فروردین دلبند ما از سینه خیز رفتن به چهار دست و پا رفتن ارتقا یافت
بعد از دو روز هم در کمال تعجب دیدم صندلی رو گرفته و بلند شده واستاده!!!


دیگه روروئک رو دوست نداره و به قدری جیق میکشه که نذاریمش اون تو (حیف شد روروئک جون زود بازنشسته شدی!)

از هر در و دیواری میخواد بالا بره و عین فرفره تو خونه چهاردست و پا میره.

کافیه بهمن در خونه رو باز کنه هنوز نرفته بیرون انقدر داد میزنه و اخم میکنه که پشیمونش کنه.

هر جایی هم که بریم و براش جالب باشه یا به نوعی دوست داشته باشه داد میزنه و با قلدری میگه یااااااااااااااااااع

2 روزی میشه که ماما میگه و خیلی نق نق میکنه فکر کنم به خاطر درآوردن بقیه دندوناش باشه که هم اشتهاش کم شده و هم بی حوصله شده


و .... در پایان ...
خدایا بابت تمامی نعمت هایی که بهمون دادی ممنونتیم

بابت بزرگ ترین نعمتت آرتین خان و مهم ترین اون سلامتی لحظه به لحظه شاکرتیم و چاکرتیم

سالگرد ازدواج/ تقویم ۹۰ آرتین خان

دو سال پیش در 24 اسفند 87 من و بهمن پیمان عاشقانه بستیم و امسال در کنار آرتین خان این روز رو جشن گرفتیم

....

اینم تقویم اختصاصی آرتین خان در آستانه سال 1390

پایان 8 ماهگی

آرتین خان ما امروز٬ هشتم اسفند هشتاد و نه٬ هشت ماهگیش رو پشت سر گذاشت

امروز صبح از سوزش سرم با کلافگی از خواب بیدار شدم آخه میدونید چی شده بود! آقا آرتین ما امروز برخلاف صبح های دیگه بیدار شده بود و چشمش افتاده بود به همین سه تا شوید تار موی ما و هوس کرده بود یه حالی بهمون بده و شروع کرده بود به کشیدن و از اونجایی که موهای مامان سما هم وسیله مناسبیه واسه بازی کردن و کشیدن٬ هی میکشیدن ایشون!!
این روزها ماست و آبمیوه هم به خوردنیهای خان بالای ما اضافه شده. سه روز یکبار حبوبات و یک روز درمیون توی سوپ تون سبزیجات اضافه میکنم. تخم مرغ مبارک رو با هیچ کلکی نمیشه به خوردتون داد حیف که دوست نداری وگرنه سرشار از آهن هست و اگه میخوردی تا الان تیرآهن شده بودی!!با این حساب تخم مرغ نازنین هم رفته پیش همون حریره بادومی که لب نمیزنی. فرنی رو هم با اشتها اصلا نمیخوردی که مامان سما راهش رو یاد گرفته و یه ذره توش موز میریزه و شما رو وسوسه میکنه که تا تهش بخوری. اما امان از دست سوپی که گوشت و سیب زمینی و هویج داشته باشه٬ انقدر میخوری میخوری تا دیگه حالت به هم بخوره!! گویا انقدر دوست داری که معده مبارکتون فرمان بسه صادر نمیکنه! اما تاکنون بدقلقی ای در خصوص سرلاک برنج مخابره نشده و آرتین خان ما نوش جان میکنه.
علاوه بر دنده عقب رفتن به پهلو ها و چپ و راست هم خودش رو کج و کوله میکنه تا به اهدافش برسه. فقط مونده خزیدن به سمت جلو که فعلا یاد نگرفته.
یک هفته ای میشه آرتین خان ما وقتی از خواب میپره چنان با سوز و گداز و آه و فغان٬ گریه و زاری میکنه که انگار تمام غصه های عالم و غم های دوعالم رو دلش نشستن! (مامان بمیره برات)
وااای یادم رفت بگم که آرتین ما یه دل نه صد دل عاشق این طناب رخت شده و هر جای خونه میذارمش با روروئک به سراغش میره و باورتون نمیشه که دیگه پس از اون صدایی از این پسر شنیده نمیشه و فقط بعد از چند دقیقه امکان نداره طناب رخت رو نندازه. نمیدونم چه سر و سری با این میله های سنگین آهنی داره که تا اونجایی که قدرت داره با تمام زورش اونارو نگه میداره.
دو روزی میشه که دوباره شروع به سروصدا کردن کردی! از اونایی که با خودت حرف میزنی و گ.گ و دع. دع میکنی گاهی اوقات هم وقتی از بازی کردن خسته میشی با بی حوصلگی نق میزنی و وقتی هم دیگه صبرت تموم شه انقدر اخم میکنی و غر غر میکنی که بلندت کنیم و از اونجایی که اصولا بنده با کلمه بغلی شدن به شدت مخالفم یه دوری تو خونه و یه سری دم پنجره میزنیم و در نهایت یه سیم بلند مثل شارجر بابا بهمن به دادمون میرسه و مدت ها سرتون رو گرم میکنه. خلاصه شو بگم که دهن سما س.ر.و.ی.س شده.
مامان سما این روزها درگیر کارهای پاسپورت و تقویم درست کردن واسه شما شده و بدجوری سر خودش رو داغ کرده.
شبها تا یه ذره خوابت سبک میشه به پهلو میشی و همون طوری خوابالو خوابالو دمر میشی و نق نق میکنی وای که نمیدونی پس کله مبارک شما وسط یه خواب شبانه که موهاش وز وزی شده چقدر دیدنیه مخصوصا که چون خوابالو هستی کنترل سرت مشکله و سرت هی اینور و اونور تلو تلو میخوره. آخ که مامان فدات بشششششششششششششششه.
این روزها همچنان لثه هات میخواره و از اونجایی که دیدیم این 2-3 تا دندونی ای که داری افاقه نمیکنه٬ رفتیم و به اتفاق خودتون یه توپ٬ دوبرابر قدتون براتون خریدیم که 2 تا شاخ پلاستیکی نرم داره که جون میده واسه گاز زدن. نمیدونی با چه ولعی این شاخ ها رو گاز میگیری!

اولین ولنتاین/ تغییرات آرتین

 اول از همه روز ولنتاین رو به همه پدر و مادرهایی که امسال یه نی نی گل هم کنارشون دارن تبریک میگم عشقتون پا برجا
(من که از بابا بهمن 2 تا کتاب و یه دسته گل و شکلات و پاستیل هدیه گرفتم اما از اونجایی که بنده پا بند خونه هستم هدیه خودم رو در قالب یه شام رومانتیک تقدیم کردم)


این روزهای آرتین عزیز ما ...
کنترل تلویزیون رو خیلی دوست داره طوری که مجبور شدیم برای آرتین خان یک عدد کنترل استریلیزه شده تهیه کنیم.
توی روروئکش میدوه.
 180 درجه گردنش رو برمیگردونه تا ببینه پشت سرش چه خبره که نکنه اتفاقی بیافته و ایشون بی خبر بمونن. 
عاشق فیلم عروسک پارچه ای و مالکوم شده و بدجوری تا صداشون میاد برمیگرده و ذوق میکنه. 
وقتی دوست نداشته باشه چیزی رو بخوره هیچ رقمه نمیشه وادارش کرد٬ حتی با کلک!!. 
عاشق بازی کردن شده و فقط یکی رو میخواد که هی بندازتش بالا و پایین و بخندونتش. 
دیگه اسباب بازی هاشو دوست نداره و به جاش باید با کفگیر و ملاقه ها و لیوان های پلاستیکی آشپزخونه سرش رو گرم کنم. 
سه سوته دمر میشه و دنده عقب میره. 
تا بلندش میکنیم انواع و اقسام وسایل از قبیل بالشت٬ کنترل٬ پیش بند٬ کاغذ٬ پتو و ... از دست ایشون آویزون میشه.
علاقه خاصی به کاغذ پیدا کرده٬ طوری که دیروز در حین جویدن کاغذ دستگیرش کردیم.
صبح که از خواب بیدار میشه فقط دنبال بهمن میگرده و کافیه خواب باشه٬ انقدر نگاش میکنه و میخنده و سر و صدا از خودش در میاره تا خواب رو از سرش بپرونه. 
کافیه زیر بغلش رو بگیریم تا تاتی کنه همچین میدوه که باید باهاش بدویم.
دوش گرفتن رو دوست داره اما تازگیا بدجوری از تعویض لباس کلافه میشه و مکافاتی دارم بنده!
به عکس عروسیمون علاقه پیدا کرده و هر سری هم که میبینه باز تعجب میکنه.
کافیه جاروبرقی رو روشن کنم اونوقته که هر جا جارو بره اینم پشت سرش میره.
صدای میکسر رو تشخیص میده و چون میدونه بعدش نوبت به به خوردنه میخنده.
هر وقت مامان نسرین یا خاله نانا از پشت تلفن باهاش حرف میزنن برمیگرده و منو نگاه میکنه فکر میکنه من دارم باهاش شوخی میکنم آخه صداهامون خیلی شبیه همه.
کافیه وقتی نشسته روی زمین کمی به عقب متمایل بشه انقدر زور میزنه و به همه چی متوسل میشه تا بلند بشه (قیافش حسابی دیدنیه).

رایانه یارانه میشود ...

سلام به همه دوستان خوبم

از اونجایی که اینترنت مثل همیشه برای عموم از کیفیت فوق العاده بالایی !! برخورداره از اونجایی که شرکت ها تمام پورت هاشو پر نشده و مخابرات تند تند پورت میده!!! از اونجایی که واااااااا بعضی کشورها اینترنتشون تحریم میشه و واسه ما اصلا!!از اونجایی که ما اینوری ها از تکنولوجی اونوری ها استفاده میکنیم و بعدش سعی میکنیم یه کلمه جدید جایگزین کلمه اون وری ها بکنیم و متاسفانه هنوز واجه ای واسه این اینترنت بدبخت پیدا نکردیم !!! از اونجایی که با این سرعت دیگه مامان سما حوصله نداره بیاد و بشینه پای اینترنت که چه عرض کنم بهتره بگم اینترانت!

با اجازه حضار محترم بین مطالب وقفه های فوق العاده زیادی افتاده که با حل شدن مشکلات بالا ایشالا زود زود هم به وبلاگ آرتین خان و هم به وبلاگ دوستان سر میزنیم 

آرتین و فرش اتاقش

آرتین خان در کنار دوستان سوپرمن خان