۲- ۳ روزی میشه که آرتین خان بدجوری عاشق شلیل خان شده
طوری که نه یکی بلکه ۳-۴ تا در طول روز میخوره
نوش جونت مامانی
با ۱۲ روز تاخیر بالاخره واکسن آرتین خان رو زدیم
این دفعه برخلاف دفعات گذشته واکسن رو به بازوش زدن
آرتین خان هم با کمال دقت و بدون هیچ گونه گریه ای مراحل واکسن زدن رو با دقت نگاه میکرد. خداروشکر تب و بی قراری نداشت اما میگفتن یک هفته بعد از واکسن یکسالگی امکان تب و گرفتن سرخک یا اوریون خفیف وجود داره ... خدا بهمون رحم کنه که واقعا حوصله مریضی ندارم
نازنینمون به خاطر مریضی نیم کیلو کم کرده بود و بنده این روزها کمر همت رو بستم و در طول روز قاشق به دست دنبال آرتین خان راه میافتم به امید اینکه چند گرمی به وزنشون اضافه کنم
راستی تا یادم نرفته همکاران مرکز بهداشت سردارجنگل این دفعه در کمال ناباوری با مهربانی!! و با حوصله!! ازمون استقبال کردن و از اونجایی که ۴-۵ ماهی بود که تشریف فرما نشده بودیم با کمال ناراحتی ازم برسیدن چرا انقدر دیر اومدین؟؟ منم گفتم که سری قبلی که اومدم همکار با ادب شما فوق العاده بی ادبانه برخورد کردند و خیلی شیک بهم گفتن این دفعه رو این طوری باهات صحبت میکنم اما دفعه بعد بهتر باهاتون برخورد میشه!!!!
و از اونجایی که مملکت ما بی در و بیکره ۲ روز هر جا و به هر ارگانی زنگ میزدم میگفتن مربوط به ما نمیشه و من این بی ادبی رو به خاطر وجود آرتین عزیز بخشیدم اما با رفتار محترمانه دیروزشون احساس کردم یه تذکری بهشون داده بودن
از اونجایی که بعضی از اقوام در مسافرت به سر میبردن تولد آرتین خان به جمعه هفته آینده موکول شد
راستی کسانی که به وبلاگمون سر میزنن و از روی کم لطفی نظری نمیذارن بدونن ما ناراحت نمیشیم راحت باشن
با کم شدن زحمت مریضی آرتین خان
دندان های ۶ و ۷ و ۸ دلبندمون جوونه زد
اگه دوست داشتین سیر رشد دندانهای آرتین خان رو ببینید کلیک کنید
بابابهمن به یاد دوران کودکی خودش یه اسب از اون قرمز قدیمی ها دور از چشم من
واسه آرتین خان خرید
البته آرتین نمیتونه خوب پاشو رو زمین بذاره و بره جلو به همین خاطر ترجیح میده پیاده بشه و باهاش بازی کنه
(اینم عکسش)
یک خبر بد: آرتین مامان مریض شد
یک خبر بدتر: واکسن یک سالگیش فعلا به تعویق افتاده
از اونجایی که بیماری همیشه در کمین کودکان هست و اگه بچه کوچولو دارین و دوست دارین درباره بیماری ها بیشتر بدونین پس بخونین که با ورود یک بیماری غافلگیر نشین:
آرتین عزیزمون 3 روز کامل تب داشت و با دست به دامن شدن به شیاف و قطره استامینوفن بعد از 3 روز تب قطع شد و بدن نازنینش دونه های قرمز زد.
سرخک بود؟ نه چون سرخک آبریزش بینی و آبریزش چشم هم به همراه داره
سرخجه بود؟ نه سرخجه همراه با تب دونه هم میزنه
آبله مرغان بود؟ نه چون آبله مرغان دونه ها تاولی میشن
مخملک بود؟ نه چون از هنگام ابتلای به بیماری تا دیدن آثار آن، چیزی میان سه روز تا یک هفته به درازا می کشد. این بیماری باعث چرک کردن گلو و درد آن، و قرمزی پوست در ناحیه کشاله ران و زیر بغل می شود. ممکن است که زبان هم ناصاف، قرمز و پر از لکه شود. مخملک با آنتیبیوتیک هایی که خیلی سریع عمل می کنند، مداوا می شود. پس از سه روز مصرف آنتی بیوتیک، دیگر کودک دیگران را مبتلا نمی کند.
تب سه روزه بود؟ نه چون این بیماری بیشتر نزد کودکان شش ماهه تا سه ساله دیده می شود. از هنگام ابتلای به بیماری تا دیدن آثار آن، نزدیک به دو هفته طول می کشد. این بیماری با یک تب شدید ناگهانی شروع می شود که تا ٤٠ درجه سانتیگراد می رسد. پس از سه روز تب فروکش کرده و یک قرمزی بر روی پوست ایجاد می شود که از تنه شروع شده و به سوی دست ها و پاها کشیده می شود. این قرمزی به طور معمول پس از ١٢ ساعت ناپدید می شود.
بیماری دست- پا- دهان بود؟ نه چون از هنگام ابتلای به بیماری تا دیدن آثار آن، تنها دو یا سه روز طول می کشد. این بیماری حضور خودش را با تاول های کوچکی در دهان و روی دست ها و پاها اعلام می کند. در ضمن این بیماری اغلب با تب همراه است. تا هنگامی که بچه هنوز در جاهای نام برده تاول هایی دارد، می تواند کودکان دیگر را هم مبتلا کند.
پس چی بود؟
یه بیماری ویروسی به نام روزئلا اینفانتوم که در کودکان 1 تا 3 سال رایج شده که در مکان های عمومی بیشتر یافت میشه که ابتدا تب و سپس بعد از قطع تب دونه های قرمز. خوشبختانه خارش ندارن و از سر شروع و سپس به پشت و جلو سرایت میکنن و یه کمی هم به پاها و دست ها سرایت میکنن اما متورم نیستند و بعد از گذشت دوره یک هفته ای خوب میشن
فقط نکته ای که گاهی دکترها فراموش میکنن بگن اینه که توی این دوران قطره آهن به کودکان ندین. آسپرین هم به هیچ وجه ندین.
از اونجایی که من و بهمن خیلی حساس شده بودیم آرتین خان رو به سه تا دکتر متخصص و فوق تخصص نشون دادیم و فعلا خداروشکر آرتین عزیزمون در مرحله نقاهت به سر میبره
از همه دوستانی که تولد جیگرم رو تبریک گفتن و حال پسری رو جویا شدن یک دنیا ممنونم. به زودی به همتون سر میزنم
آرتین عزیزم
بهترین پسر دنیا شیرین ترین هدیه خداوند دوست داشتنی ترین دوست داشتنی ها امید مامان سما و بابا بهمن
یک سال بر از خاطرات شیرین به همراه وجود نازنینت چه دلبذیر گذشت
دنیای من
تولدت مبارک
ایشالا صد ساله بشی معنای زندگی
به همه دوستانی که برای جشن تولد آرتین خان به وبلاگش اومدن خوش آمد میگم
اول از همه اسپیکرها روشن ....
حالا همه با هم ....
دست ها بالا شروع میکنیم ....
توپ های آرتین خان مرز ۱۱ رو رد کردن!!
آرتین هی اسباب بازیش رو از لای حصار تخت مینداخت پایین و منم هی خم میشدم و میدادم بهش و یک دقیقه بعد دوباره مینداختش پایین .... بعد از چند دقیقه دیدم با عصبانیت جیغ میکشه و اسباب بازیش رو پرت میکنه!!! حاج و واج نگاش کردم ... در کمال ناباوری پاشو انداخته بود اینو میله های تخت تا بیاد پایین .... طفلکی بچم منظورش این بود که انقدر اسباب بازی رو نده بالا من خودم میام پایین !!!
شروع شیطنت های سرسام آور آرتین خان در ۱۱ ماه و ۲۵ روزگی
این روزها آرتین خان یاد گرفته از مبل و تخت میکشه و میره بالا
نرفته بالا جیغ میزنه که بره بالا
بالا رفته جیغ میزنه بیاد بایین
حسابشو بکنید وضعیت منو !!!!
بزن قدش رو کاملا یاد گرفته
تا لیوان میبینه میبره سمت دهنش تا آب بخوره
شیشه شیرش رو به طور حرفه ای میگیره
کارهاش از حالت غیر ارادی به ارادی تبدیل شده
نگاه هاش معنی دار شده و دیشب تا منو میدید نگام میکرد و تا میرفتم سریع موهای مامان نسرین رو میکشید!!!!
دیروز به طور معجزه آسایی شربت های بدمزه رو با اشتها میخورد اما لب به غذاهای همیشگیش نمیزد!!!!!
اینم یه نمونه از عکس آرتین خان حین فتح کردن قله مبلمان مامان نسرین
متاسفانه ۳۰ خرداد
آقا مهدی (همسر عمه سوری) به رحمت خدا رفتند
ما را در غم خود شریک بدانید
بابا بهمن خیلی ناراحت بود و رفت شمال از اون روز تا به الان آرتین یک لحظه آرامش نداره
آخه بدجوری به بابا بهمن وابسته ست